تبار شناسي انديشه سياسي پزشکيان و جليلي --- دوراهي انتخاب


تیتر اول |

احسان مکتبي- ملت ايران دقيقا بر سر يک دوراهي قرار گرفته است، دو راهي که دو جريان فکري معلوم از انقلاب مشروطه تا به امروز در آن نماينده دارند، يک دوراهي شفاف و آشکار، با ريشه هاي فکري معلوم، دو جريان فکري که در طول صد و سي سال گذشته با هم نزاع داشته اند و شايد براي نخستين بار در طول اين سالها اينگونه شفاف در برابر هم قرار گرفته اند. يکي يعني دکتر مسعود پزشکيان  را سيد محمد خاتمي، محمد مجتهد شبستري، استاد محمد علي موحد و ....بسياري از صاحب نظران و انديشمندان حمايت مي کنند و ديگري يعني دکتر سعيد جليلي برخاسته از مباني انديشگي آيه اله مصباح يزدي است، ريشه هاي اين دو نگاه به حکمراني فارغ از پذيرش يا رد آن به دوران مشروطه در ايران بر مي گردد وقتي در1285 هجري شمسي ملت ايران مشروطه خواه شد پس از اندکي، دو جريان فکري در آن متولد شد، در واقع اين دو جريان فکري معلول تصادم انديشه هاي جديد و مدرن  با جامعه ايراني بود، ريشه هاي يکي از اين جريان ها که به مشروطه طلبان  معروف شدند به آيات عظام سه گانه نجف يعني آخوند خراساني و ملا عبداله مازندراني  و کتاب ارزشمند تنبيه الامه  آيه اله ميرزاي ناييني بر مي گشت...

 و ديگري که به مشروعه خواهان يا مشروطه مشروعه معروف گرديدند در انديشه هاي سياسي آيه اله شيخ فضل اله نوري و اين ريشه هم چنان در همه دوره ها در طول اين سالها استمرار داشته است و اين دو جريان گاه به قوت و گاه به ضعف با هم در چالش بوده اند، به اين خاطر از آنجا که در انتخابات پيش رو دوباره دو جريان فکري مشروطه خواه و مشروعه خواهان در برابر يکديگر قرار گرفته اند نگاهي به مباني انديشگي اين دو جريان انداخته ايم تا مخاطبان آگاه خود را در انتخابي آگاهانه همراهي کنيم، اين دو جريان (يا به عبارت دقيق تر سه جريان فکري ) در بازنمايي  بسياري از اصطلاحات و مفاهيم با هم نزاع داشته اند، آزادي  و آزادي بيان، جايگاه ملت در حمکراني، مفهوم قانون، معناي مشروطه، استبداد،  برابري و مساوات شهروندان و .... از اصلي ترين ديدگاههاي اختلافي اين دو جريان بوده است، اين دو جريان حتي در گلستان هم نمايندگاني تام و تمام دارند، خاندان آيه اله فقيد طاهري  متعلق به جريان مشروطه مشروعه اند و ريشه در انديشه هاي ايه اله فضل اله نوري دارند و بنيان انديشه هاي ايه اله نورمفيدي را بايد  انديشه هاي ميرزاي ناييني و تنبيه الامه جستجو کرد. الغرض اينکه اين کشمکش ها  در طول اين سالها همواره کم و بيش بوده است اما اين دو جريان به گونه خلاصه چه مي گويند و چه انديشه هايي در سر دارند. در اين باره  همانگونه که گفتيم  مشروطه خواهان  در انقلاب اسلامي را بايد در گفتمان اصلاح طلبي دوم خرداد و ديدگاههاي سيد محمد خاتمي  جستجو کرد. اصلاح طلبان به لحاظ انديشگي، معتقد به چارچوب هاي نظام جمهوري اسلامي هستند اما نگاهي متفاوت در حکمراني از گفتمان اصولگرايي  که مشروعه خواهان را نمايندگي مي کنند، دارند. سيد محمد خاتمي به عنوان رهبر فکري اصلاح طلبي بخش عمده اي از ديدگاههاي  خود را ابراز داشته است، اين گفتمان بر نفي سکولاريسم تاکيد مي کند و معتقد است: يک اشتراک و يک اجماع ميان مسلمانان است که سياست جزو دين است و دين ناظر به سياست است. خاتمي درباره ماهيت انقلاب اسلامي بر تلاقي دين داري، آزادي و عدالت تاکيد مي کند و مي گويد:  انقلاب اسلامي دو جهت داشت و بايد داشته باشد، يکي بار آوردن تعبير و روايتي از دين است که دين داري را با آزادي توام کند  و ادامه مي دهد. زندگي سعادتمند بايد بر سه پايه استوار باشد: دين داري، آزادي و عدالت، اين است جهتي که انقلاب اسلامي مي خواهد و تاکيد مي کند: انقلاب ما انقلاب دمکراتيک بود. اما مهمترين مفهومي که توسط خاتمي طرح شد و پس از اندکي به جدي ترين نشانه هاي اصلاح طلبي بدل شد، اصطلاح جامعه مدني بود، خاتمي در آثار و سخنراني هاي خود رضايت و قرارداد اجتماعي را منشا تحقق جامعه مدني مي دانست و در ذيل اين مفهوم پاسخگويي،آزادي هاي قانوني، قانون مندي، مشارکت و حدود اختيار دولت و اقتدار فرد را طرح مي کرد. او معتقد بود: اصول مشترک اين است که مردم حق تعيين سرنوشت خودشان را دارند و صاحب راي اند و رايشان تعيين کننده است. حکومت داراي حد است و مسوول است در برابر مردم و تحت نظارت مردم و نهادهاي تعيين شده مردم، تحزب، گروهها و تشکل ها در جامعه بايد وجود داشته باشند و لازمه آن حق اين است که مردم آزادي بيان، آزادي گفتار آزادي اجتماعات داشته باشند. خاتمي انديشه هاي خود را ادامه انديشه هاي ميرزاي ناييني مي داند و درباره ناييني و تنبيه الامه مي گويد : علامه بزرگ ناييني با آن کتاب برجسته اش که اولين منشور جامعه مدني است و آن  را يک فقيه عالي قدر شيعي نوشته است از جمله مهمترين مسايلش قدرت است .... که مسووليت دارد و تحت نظارت هست، مشروطيت قدرت به نظارت مردم است، در جامعه مدني مردم محور اصلي هستند، خاتمي بر اين مساله تاکيد مي کند و مي گويد: در جامعه مدني مردم محورند و  تعيين کننده مردم هستند و ما مفتخريم که اسلام را آن چنان مي شناسيم و اسلامي که در قانون اساسي ما منعکس شده است محوريت و مبنا را به مردم داده است .... جامعه مدني يعني جامعه اي که حکومت و قدرت او برخاسته از مردم است.  گفتمان اصلاح طلبي مي کوشد در برابر گفتمان رقيب بر جمهوريت و اسلاميت انقلاب توامان تاکيد نمايد، خاتمي در اين باره مي گويد: وقتي مي گوييم  جمهوري يعني راي مردم، راي زنان و مردان همه بخش هاي مختلف جامعه در اداره کشور و راه بردن کشور و در حاکميت در امور کشور تعيين کننده است، راي مردم است که اين نظام را بوجود آورده است، راي مردم قانون اساسي را تصويب کرد و راي مردم نهادهاي اين کشور را برقرار کرد .... انقلاب با به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت به وسيله خود مردم، عرصه مشارکت پايدار و همه جانبه را در زندگي فراهم ساخت و به نظامي منجر شد که با محتواي اسلامي و با محوريت رهبري اسلامي و ولايت فقيه، براي مردم استوار است. در اين گفتمان راي مردم مقدس است و مخالفت با آن مانند مخالفت با حکم خداست. خاتمي درباره ولايت فقيه معتقد است: ولايت فقيه تا زماني که در قانون اساسي نيامده بود يک اصل فقهي بوده است و در هنگامي که به عنوان  يک اصل قانوني در قانون اساسي وارد شده است ديگر تنها يک نظريه فقهي نيست و يک اصل قانوني است و بايد همه از آن به مثابه قانون تابعيت نمايند، اما تفاوت استنباط مفهومي اين گفتمان با گفتمان اصولگرايي در ولايت فقيه آنجاست که اعتبار و صلابت ولايت فقيه را در راي مردم جستجو مي کند. خاتمي در اين باره مي گويد: خداوند مردم را آزاد و حاکم بر سرنوشت خود آفريده است  و آن همان چيزي است که باعث ايجاد نهادهاي مدني در جامعه مدني، تشکل ها، احزاب، گروه ها و انجمن ها مي شود، اعتبار رهبري نيز به اين است که منتخب مردم است و نفوذ راي او يا انفاذ راي او ناشي از انتخاب و راي مردم است و البته به واسطه خبرگان که خود خبرگان نيز منتخب مردمند .... حتي اگر اين راي به رهبري هم تعلق نگيرد آن رهبر، رهبر نافذ الکلمه در جامعه نيست. در مجموع در اين گفتمان که ادامه مشروطه خواهي در ايران معاصر است، مشروعيت با راي مردم است و حاکم نمي تواند خود را تحميل کند. اصل ديگر اين گفتمان قانون و قانون گرايي است که بر سر آن اختلاف نظرهاي بسيار با مدافعان گفتمان اصولگرايي بوجود آمد، اين گفتمان  معتقد به حقوق برابر شهروندي و کرامت انساني همه شهروندان بود و بر غيريت سازي با گفتمان اصول گرايي در اين باره تاکيد مي کرد. خاتمي معتقد بود هر کس در ايران است، صاحب حقوق شهروندي است و بايد از او حمايت شود و بايد نظامي ايجاد کنيم که نوع انسان در آن صاحب کرامت باشد. آزادي از ديگر دال هاي گفتمان اصلاح طلبي است که بر آن تاکيد مي شود، از نظر اين گفتمان انسانها در بيان عقيده آزادند و اين حق خدادادي است. خاتمي مي گويد: شرط صلاحيت حکومت اين است که از حقوق مشروع مردم دفاع کند، از جمله حق آزادي، حق ابراز نظر، حق راي، اگر آزادي وجود دارد بايد زمينه براي ابراز نظر و بحث و گفت و گو وجود داشته باشد. خاتمي به صراحت درباره آزادي معتقد بود، مراد از آزادي يعني آزادي انديشه و امنيت ابراز آن و آزادي سياسي در جامعه است، اين گفتمان هم چنين بر تساهل و مدار، توسعه سياسي، آزادي مطبوعات تاکيد داشت. آن گونه که گفتيم اين جريان فکري را در انتخابات آتي دکتر مسعود پزشکيان نمايندگي مي کند، تاکيد بر آزادي، توجه به عدالت و اصالت دادن به اخلاق در برابر نگاه فقهي به دين، مخالفت با استبداد و اعتقاد به مقدس بودن ارا شهروندان و... خلاصه اي از  ديدگاههاي اين جريان فکري است، اما در سوي مقابل که آيه اله مصباح يزدي  رحمه اله در دوره معاصر آن را بازسازي کرده و ريشه در انديشه هاي آيه اله فضل اله نوري دارد و در انتخابات آتي دکتر سعيد جليلي آن را نمايندگي مي کند، درباره آزادي، قانون، استبداد و مردم چگونه مي انديشند به گونه خلاصه بايد گفت:  همانگونه که گفته شد اصولگرايي در انقلاب اسلامي استمرار مشروعه خواهي در انقلاب مشروطه است  و تيوريسين آن آيه اله مصباح يزدي. آيه اله مصباح در سخنراني ها، آثار و نوشته ها و درس گفتارهاي خود دقيقا با طرح مساله بنيان هاي فکري  اصولگرايي و مشروعه خواهي  را تبيين کرده است. آيه اله مصباح درباره موضوعاتي مانند ولايت فقيه و ملجاييت روحانيون در حکمراني، مفهوم آزادي، حق حاکميت الهي و نفي جمهوريت، نفي دمکراسي، برابري، نفي تساهل، تعارض بنيادين فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي، تهاجم فرهنگي، تفسير حداکثري از دين و نفي قرابت هاي مختلف از دين و مرجعيت انحصاري روحانيون در تفسير دين سخن گفته است. آيه اله مصباح درباره حق حاکميت الهي فقيه و در نفي جمهوريت معتقد است مردم نقشي در مشروعيت بخشي به حکومت ندارند و مشروعيت از جانب خداوند متعال است و ولي فقيه در واقع استمرار حکومت پيامبر (ص) را بر عهده دارد، به عبارت واضح تر حکومت از پيامبر(ص) به امامان (ع) و از آنها به فقها رسيده است و مردم بايد به اين حق الهي گردن نهند، حضور مردم در انتخابات نيز در پاسخ به دعوت رهبري و  حداکثر براي پيشنهاد فرد مورد نظر است و ولي فقيه مي تواند فرد مذکور را نصب کند يا او را کنار بگذارد، ايه اله مصباح معتقد بود در حکومت دمکراتيک نمي توان احکام اسلام را به گونه اي کامل اجرا کرد، آيه اله مصباح درباره دمکراسي معتقد است: تاکيد مي کنيم که بين نظريه ولايت فقيه يا حکومت اسلامي به معناي صحيحش با نظريه دمکراسي تفاوت بسيار وجود دارد و ما هيچ گاه نمي توانيم نظريه حکومت اسلامي و ولايت فقيه را بر دموکراسي تطبيق کنيم. مفهوم آزادي اصولا جذابيتي براي آيه اله مصباح ندارد . ايشان دقيقا مانند آيه اله شيخ فضل اله نوري که ميگفت کلمه قبيحه آزادي، براي آزادي اصالتي قايل نيست و  تلاش مي کند آن را محدود نمايد. اين جريان فکري، آزادي را در کنار بي بند و باري و ابتذال غربي ترجمه کرده، تلاش مي شود آزادي در محدوده ي شريعت تعريف شود. آيه اله مصباح در اين باره مي گويد: بايد آزادي را به گونه اي تعريف کنيم که شامل هتک و زير پانهادن مقدسات و ارزش هاي جامعه نشود، بر اين اساس، در جامعه اي که نوعي سخن گفتن بي احترامي به مقدسات مردم تلقي مي شود، گفتن آن سخن ممنوع است. در جامعه اسلامي کسي حق ندارد به بهانه آزادي به مقدسات اسلامي و مقدسات مردم بي احترامي کند، به ويژه به مقدساتي که براي مردم از جانشان عزيزتر است ... آزادي به معناي جديد و اباحي گري با اسلاميت منافات دارد. کسي حق ندارد به مقدسات الهي بي احترامي کند. آيا آنها که دم از آزادي مي زنند و روضه نبودن آزادي را مي خوانند و مرثيه سرايي مي کنند که آزادي نيست آيا مي خواهند آزادي هاي غربي و فيلم هاي غربي در حکومت اسلامي نيز اجرا شود ؟...... پس آزادي فقط در چارچوب ارزش هاي اسلامي پذيرفتني است و در نظام اسلامي آزادي مخالفت با ارزش هاي اسلامي و رهبري وجود ندارد، در اسلام خود قبل از ايمان آوردن حق انتخاب دارد ولي پس از ايمان آوردن  بايد به همه دستورهاي شرع گردن نهد ...... ما بايد از چنگال استکبار رها شويم، آزادي يعني آزاد شدن از دست آنها،  نه آزادي از دين، خدا و عقل.  درباره برابري نيز اين گفتمان  ديدگاههاي روشني دارد، برابري را فقط در چارچوب شرع انور تعريف مي کند  و به تساوي انسانها در شهروندي معتقد نيست، آيه اله مصباح در اين باره معتقد است: گوهر انسانيت در همه انسانها يکي است و ما انسان درجه يک و دو نداريم، ولي اين بدان معنا نيست که همه انسان ها در همه چيز، حتي در شهروندي نسبت به يک کشور و استفاده از مزاياي حقوقي يک شهروند مساوي باشند ما انسان درجه يک و دو نداريم ولي شهروند در جه يک و دو مي توانيم داشته باشيم و اين چيزي است که اسلام هم پذيرفته است. خلاصه آنکه ايران امروز در جمعه آينده در برابر اين انتخاب قرار گرفته است، انتخابي که ميرزاي ناييني و علماي ثلاث نجف داشته اند و کوشيده بودند تا دنياي مدرن با سنتها پيوند بزنند يا انتخاب جدايي از دنياي مدرن و نيل به سنت در رفتار و زندگي، اينها اصل ماجراست و تبعات آن در زندگي اجتماعي شهروندان جاري مي شود. گشت ارشاد، فيلترينگ، اقتصاد ازادي، ارتباط و تعامل با دنيا، حکمراني بر اساس قانون، برابري همه شهروندان در جامعه و پذيرش يا رد استبداد را  مي توان در آن يافت. به هر حال اميد آنکه شهروندان

آگاهانه انتخاب نمايند .

 

نمودار 1 : خلاصه اي از ديدگاههاي مشروطه خواهان ناييني و سيد محمد خاتمي است .

 

نمودار2:خلاصه اي از ديدگاههاي مشروعه خواهان و ايه اله نوري و مصباح يزدي  است 

   

صاحب امتياز روزنامه